مهم ترین عضو گزاره، گروه فعلی است.
در زبان فارسی سه زمان اصلی وجود دارد: گذشته (ماضی)، حال (مضارع)، آینده (مستقبل)
*بن: آن بخش از فعل است که در هر شش ساخت آن مشترک است. هر فعل دو بن دارد: بن ماضی، بن مضارع
_ بن ماضی این گونه ساخته می شود: مصدر فعل بدون علامت مصدری (_َ ن) مثال: دیدَن= دید
_ بن مضارع این گونه ساخته می شود: فعل امر مفرد با حذف "ب" مثال: بنویس= نویس
*شخص: در فعل همان شناسه فعل است که همیشه همراه آن می آید و شش عضو دارد:
فعل مضارع: _َ م، ی، _َ د، یم، ید، _َند. فعل ماضی: _َ م، ی، __ ، یم، ید، _َ ند.
*** فعل های ماضی***
فعل هایی که بر زمان گذشته دلالت می کنند ماضی (گذشته) نامیده می شوند.
انواع فعل ماضی در زبان فارسی عبارتند از: ماضی ساده (مطلق)، ماضی نقلی، ماضی استمراری، ماضی بعید (دور)، ماضی التزامی، ماضی مستمر (جاری، ملموس) که به ترتیب شرح داده می شوند:
- فعل ماضی ساده (مطلق): از بن ماضی با افزودن شناسه ها ساخته می شود، جز سوم شخص مفرد که شناسه ندارد و بن ماضی به صورت فعل به کار می رود. مثال از بن ماضی فعل نوشت:
اول شخص مفرد: نوشت + _َ_ م (نوشتم) اول شخص جمع: نوشت + یم (نوشتیم)
دوم شخص مفرد: نوشت + ی (نوشتی) دوم شخص جمع: نوشت + ید (نوشتید)
سوم شخص مفرد: نوشت + __ (نوشت) سوم شخص جمع: نوشت + _َ_ ند (نوشتند)
چند نمونه:
رازی الکل را کشف کرد. (سوم شخص مفرد) لحظه ای پیش او را دیدم. (اول شخص مفرد)
«مبادا که شد جان ما ناسپاس به نزدیک یزدان نیکی شناس» «فردوسی»
«برِ پنبه آتش نشاید فروخت که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت (می سوزد)» «سعدی»
- ماضی نقلی: از ساخت صفت مفعولی فعل اصلی (بن ماضی + ه) به اضافه «ام، ای، است، ایم، اید، اند» ساخته می شود؛ مثال از فعل ساده خورد: (خورده ام، خورده ای، خورده است، خورده ایم، خورده اید، خورده اند».
چند نمونه:
همه سر جای خود نشسته اند. (سوم شخص جمع) مینا به بازار رفته است. (سوم شخص مفرد)
«آن شنیدستی که در اقصای غور بارسالاری بیفتاد از ستور؟» «سعدی» (شنیده ای، شکل قدیم ماضی نقلی «شنیدستم، شنیدستی، ...»)
«ندانم کجا دیده ام در کتاب که ابلیس را دید شخصی به خواب» «سعدی»
- ماضی استمراری: از ماضی ساده ساخته می شود؛ بدین ترتیب که به اول ماضی ساده، جز پیشین «می» می افزایند. مانند: (می بردم، می بردی، می برد، می بردیم، می بردید، می بردند).
چند نمونه:
کاش می آمد و از دور تماشا می کرد. (سوم شخص مفرد)
«شکرخنده ای انگبین می فروخت که دلها ز شیرینیش می بسوخت» «مولوی»
«بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می خواند دوش درس مقامات معنوی» «حافظ»
- ماضی بعید (دور): از صفت مفعولی فعل اصلی و ماضی ساده فعل از «بودن» ساخته می شود. مانند:
(گفته بودم، گفته بودی، گفته بود، گفته بودیم، گفته بودید، گفته بودند)
چند نمونه:
ناهار خورده بودم که او وارد شد. (اول شخص مفرد)
«در چشمه می نمود شنا عکس روی ماه وآن چشمه سر به دامن صحرا نهاده بود» «صفایی»
*** در ماضی بعید فعل معین فقط با قرینه حذف می شود؛ مثال:
«تو به همدان رفته و برگشته بودی که من تو را دیدم.» (رفته بودی و برگشته بودی)
- ماضی التزامی: از صفت مفعولی فعل اصلی و مضارع ساده «باشیدن» ساخته می شود؛ مانند:
(نشسته باشم، نشسته باشی، نشسته باشد، نشسته باشیم، نشسته باشید، نشسته باشند)
* ماضی التزامی همراه با شک و تردید، آرزو، شرط و یا تشبیه به کار می رود.
چند نمونه:
آمدنم به خاطر این بود که شما را دیده باشم. (اول شخص مفرد)
«هر بیشه گمان مبر که خالی است شاید که پلنگ خفته باشد» «سعدی»
«ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد» «حزین لاهیجی»
- ماضی ملموس: به آن ماضی ناتمام نیز می گویند. از ماضی استمراری فعل اصلی همراه با ماضی ساده فعل «داشتن» ساخته می شود؛ مثال: (داشتم می رفتم، داشتی می رفتی، داشت می رفت، داشتیم می رفتیم، داشتید می رفتید، داشتند می رفتند)
(بن ماضی از مصدر داشتن + شناسه ها + ماضی استمراری = داشت + _َ_ م + می رفتم)
*** فعل های مضارع ***
مضارع فعلی است که معمولا بر زمان حال یا آینده دلالت می کند؛ مضارع در زبان فارسی سه صورت دارد:
(مضارع اِخباری، مضارع التزامی، مضارع ملموس)
** البته مضارع اِخباری و التزامی در بسیاری موارد، بی همراهی «می» و «ب» می آید که آن را مضارع ساده می نامند.
- مضارع اخباری: از مضارع ساده به اضافه جز پیشین «می» ساخته می شود؛ مانند: (می + بالم (مضارع ساده همراه با شناسه از مصدر بالیدن)
چند نمونه:
چه کار می کنی؟ انشا می نویسم. (دوم شخص مفرد، اول شخص مفرد)
«می نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش» (نمی گویم، فعل منفی) «سعدی»
«اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست» «حافظ»
«گردون چه خواهد از من پیچاره ضعیف؟ گیتی چه خواهد از من درمانده گدا؟» «مسعود سعد»
(خواهد = می خواهد)
- مضارع التزامی: از مضارع ساده با جز پیشین «ب» ساخته می شود؛ » مثال: بگویم
چند نمونه:
شاید امروز باران ببارد. (ب + مضارع ساده بارد «سوم شخص مفرد» از مصدر باریدن)
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند» «حافظ»
(کنند = بکنند)
* در مضارع التزامی جمله هایی می آیند که شک و تردید، آرزو و شرط را بیان می کنند.
«گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست» «سعدی»
- مضارع ملموس: از مضارع اخباری فعل اصلی به اضافه مضارع ساده فعل از «داشتن» ساخته می شود؛ مثل:
دارم می روم (دار (بن مضارع از مصدر داشتن) + _َ_ م (شناسه) + می روم (مضارع اخباری)
*** مستقبل ***
از مضارع ساده ی «خواستن» با بن ماضی فعل اصلی ساخته می شود؛ مثل: خواهم خورد (خواه «بن مضارع» + _َ_ م «شناسه» + فعل ماضی ساده)
چند نمونه:
«نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد» «حافظ»
«اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد ز حسن و خوبی تو هیچ کم نخواهد شد» «بهار»
*** نکته ***
فعل هایی که بن ماضی آن ها این گونه ساخته می شود:
بن مضارع + ید = بن ماضی (پرید، می پرید)
هنگام صرف شدن سوم شخص مفرد ماضی استمراری آن ها با دوم شخص جمع مضارع اخباری یکسان می شود.
بنابراین این دسته فعل ها گاهی زمان گذشته و گاهی زمان حال را نشان می دهند.
نمونه: (خوابیدن، پوشیدن، خزیدن، خندیدن، فهمیدن، خریدن، جنگیدن، دویدن، جویدن و ...)